لیلة القدر خیرٌ من الف شهر
یاحق...
نمی دانم از کهولت سن است یا این که واقعا زمان، زود می گذرد! انگار همین دیشب بود که با شوق و ذوق اولین سحر ماه مبارک رمضان را چشیدیم. باورم نمی شود که به این زودی شب های قدر از راه رسیدند.
سال گذشته همین موقع در وبلاگ خدابیامرزم در بلاگفا، نوشته بودم که هر سال منتظر شب های قدر بودم اما امسال نه؛ هر سال هیچ دعایی برای خودم نداشتم اما امسال دارم...
راستش را بخواهید، امسال هم منتظرش نبودم اما بر خلاف پارسال، هیچ دعایی برای خودم ندارم؛ یعنی دعای مشخص و ویژه ای ندارم؛ از شما چه پنهان، مشخص و ویژه دعا کردن، به من نمی آید؛ برآورده نمی شود و اگر هم بشود، شرایطی پیش می آید که از دعاکردن آن زمانم پشیمان می شوم. ناگفته نماند که می گویند، عوض دعاهایی که می کنی و برآورده نمی شود، برایت اجر اخروی می نویسند.
القصه که بهترین شب های سال از راه رسیدند و ای کاش، غفلت نکنیم؛ ای کاش قدر این شب های بزرگ را بدانیم و درک کنیم که شبی که گفته اند از هزار ماه بالاتر و برتر از، چه شبی است و چه فضیلت هایی دارد.
رجب آمد، ندای این الرجبیون سر دادند، خواب بودیم؛ شعبان، ماه پیامبر(ص) آمد، غفلت کردیم؛ حالا که درهای آسمان باز است و شیطان در غل و زنجیر، ای کاش حواس مان باشد و خوب از لحظه لحظه هایش استفاده کنیم.
+ جایی خواندم که حالا که شیطان در غل و زنجیر است، هرچه کنیم، گردن خودمان است؛ پس مراقب اعمال مان باشیم.
++ بعد از دعا برای فرج یار، برای شفای همه بیماران دعا کنید.
+++ در پایان، وقتی اگر باقی بود، منِ سراپا تقصیر را هم از دعاهای تان بی نصیب نگذارید.
این قافله ی عمر عجب می گذرد!
وقتی وارد بیان می شم نمی تونم آدرس اون یکی وبلاگمو بذارم ولی یه سری ام به اون جا بزن! داره تار عنکبوت می گیره کم کم از بس هیشکی بهش سر نزده!
التماس دعا